صدای سخن



نهمین روز ماه مبارک است. ساعت هفت صبح وارد حرم می‌شویم. به‌تدریج حرم توسط خادمین تخلیه می‌شود و فقط کسانی می‌مانند که مجوز دارند، مجوزی که نزد عراقی‌ها به باج معروف است. با راهنمایی خادمان از در کوچکی در صحن عقیله، وارد اتاق کوچکی و ازآنجا وارد سالن تشریفات حرم می‌شویم. سقف سالن آینه‌کاری شده و چهارده چشمه نور دارد که هریکی منقش به نام یکی از معصومان است. بر حاشیۀ سقف، اسامی خداوند، برگرفته از آیات آخر سورۀ ، کار شده و بر قطعه‌سنگ بزرگی بر دیوار سمت چپ، حدیث معروف حسین منی و انا من الحسین.» حک شده است.

بعد از حدود یک ربع به سمت ضریح مطهر، راهنمایی می‌شویم. از میان زنجیرۀ خادمان وارد روضۀ مطهر می‌شویم و مقابل ضریح می‌نشینیم. قاری شروع به تلاوت سورۀ دهر می‌کند. سوره‌ای که اکنون در پیشگاه یکی از شئون نزول آن هستیم. پس از تلاوت، نفر کناری قاری، شروع می‌کند به خواندن زیارت عاشورایی به‌یادماندنی. عراقی، روضه‌ای سوک می‌خواند و بعد با اشارۀ راهنمای مراسم، به سمت درب ضریح حرکت می‌کنیم. یکی از خادمان کنار در ایستاده و به کسانی که وارد می‌شوند پارچه‌ای سبز می‌دهد. وارد ضریح می‌شویم. دل در دلمان نیست. هنوز باور نمی‌کنیم که کجا هستیم. پارچه و چشم و جان را معطر می‌کنیم به عطر و توتیای حرم دردانۀ هستی. به قول سعدی:

آب حیات من است، خاک سر کوی دوست

گر دوجهان خرمی‌ست، ما و غم روی دوست


بسم الله الرحمن الرحیم

روان مادربزرگم شاد. شانزده ماه پیش، مرحله‌ای دیگر از حیات را آغاز کرد، به قول نظامی:

از خردگهی به خوابگاهی

وز خوابگهی به بزم شاهی


 اشعار زیادی حفظ بود، شبی که رفت، تفألی به حافظ زدم، غزلی آمد با این مطلع:

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد

که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد

به پیشنهاد من، این بیت و چهار کلمه از منظومه‌ای که همیشه زمزمه می‌کرد را بر سنگ مزار نوشتند:

. بر لطفت آوردم پناه.

شاعر نیستم، اما این نظم پر نقص را تقدیم می‌کنم به او:

نگار خاطرات خوب دیروز

امید لحظه‌های سخت فردا


دلیل گریه‌های گاه و بی‌گاه

شکوه اشک‌های حسرت و آه


شمیم گفت‌و‌گوهای شبانه

شبیه رازهای عاشقانه


پسِ پس‌لرزه‌های تلخ‌وشیرین

ستون خیمۀ یک‌ عهد دیرین


همه آرامشِ یک شهرِ دل‌تنگ

همه عمرش هراس از سایۀ جنگ


نهمین روز ماه مبارک است. ساعت هفت صبح وارد حرم می‌شویم. با راهنمایی خادمان از در کوچکی در صحن عقیله، وارد اتاق کوچکی و ازآنجا وارد سالن تشریفات حرم می‌شویم. سقف سالن آینه‌کاری شده و چهارده چشمه نور دارد که هریکی منقش به نام یکی از معصومان است. بر حاشیۀ سقف، اسامی خداوند، برگرفته از آیات آخر سورۀ ، کار شده و بر قطعه‌سنگ بزرگی بر دیوار سمت چپ، حدیث معروف حسین منی و انا من الحسین.» حک شده است.

بعد از حدود یک ربع به سمت ضریح مطهر، راهنمایی می‌شویم. از میان زنجیرۀ خادمان وارد روضۀ مطهر می‌شویم و مقابل ضریح می‌نشینیم. قاری شروع به تلاوت سورۀ دهر می‌کند. سوره‌ای که اکنون در پیشگاه یکی از شئون نزول آن هستیم. پس از تلاوت، نفر کناری قاری، شروع می‌کند به خواندن زیارت عاشورایی به‌یادماندنی. روضه‌ای سوک به عربی خوانده می‌شود و با اشارۀ راهنمای مراسم، به سمت درب ضریح حرکت می‌کنیم. یکی از خادمان کنار در ایستاده و به کسانی که وارد می‌شوند پارچه‌ای سبز می‌دهد. وارد ضریح می‌شویم. دل در دلمان نیست. هنوز باور نمی‌کنیم که کجا هستیم. پارچه و چشم و جان را معطر می‌کنیم به عطر و توتیای حرم دردانۀ هستی. به قول سعدی:

آب حیات من است، خاک سر کوی دوست

گر دوجهان خرمی‌ست، ما و غم روی دوست


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها